خرداد های سخت

3 2 1 0

امتحان های خرداد تمامی نداره


پ.ن: در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن// من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود....

چی میگم؟؟؟

برا دوست نداشتن آدما همیشه دلیل دارم

اما دوست داشتن بعضیا بی دلیل ترین کار دنیاست...


عمداً که نه...

ولی سهواً ... سهواً

دارم اذیت میشم... داره اذیتم میکنه

هر روزگی


تکرار مکررات زندگی، می شود روزمرگی


تکرار نشدن روزهای ِ گذشته از زندگی، می شود حسرت


چه میکند این روزها با خودش این دل...


نمیدانم

دور بزنم شاید...


رسیدم به اون جایی که میخواستم... حالا میترسم و دارم عقب میکشم...


چه دنیاییه خدا؟؟؟ عشق و نفرت سر تا پامو گرفته


اه اه اه لعنت به این زندگی که هیچ وقت هیچ چیزش کامل نیس. لعنت...........

وقتی (3)

وقتی خیلی تنهایی.............. خیلی


خشت خامی خفته در کج راه خاکم


تا ثریا آسمانم دیدنی نیست

عزلت

تنهایی تنها همدم لحظه های تنهاییم شده است

دیگر از او نمیگریزم

هیچ عاشقی از معشوقش نمیگریزد

با عشـــــــــق, لحظه لحظه اش را زندگی میکنم...

قدر میدانم...

میدانم...

رو در رو

دلم میخواست اونقدر جرات و جنم ش رو داشته باشم که وایسم جلوش

چشمامو بدوزم به چشماش

یه نفس عمیق بکشم و

بهش بگم

بی لیاقت ِ نفهم... فهمیدن عشق اونقدرا هم سخت نیست

اما تو... نفهمیدی. ینی فهمیدی ولی خودتو زدی به نفهمی

حالا هم دیر نشده... من هنوز پای عشقم هستم

اگه هستی... بسم الله

اگرم اونقدر بی لیاقتی که... برو به جهنم

منم دست میکشم بالاخره

شاید 1 ماه دیگه شایدم یه سال دیگه

دست میکشم... دست میکشم... دست میکشم

دور دور ِ دلم!

دور زدن های پیاپی و ترس از تکرار همان حوادث و رسیدن به همان نقطه و شروع ِ دور بعدی


دور صد اُم... دور هزار اُم...