امشب دلم را برایت می نویسم...

امشب دلم را برایت می نویسم...


امشب همه ستاره ها به من نگاه می کنند

امشب ازآسمان بزرگترم و ماه می تواند روی سرانگشتانم بنشیند.

امشب زمین یک گهواره کوچک است ومن با تکانهای آرام آن بین ازل وابد دررفت وآمدم

امشب همه پنجره ها را باز می گذارم وهمه کوچه ها را به تماشا می نشینم به این امید که یک بار دیگرعبورتورا ببینم.

امشب دلم را برایت می نویسم.می دانم نامه ام را، حتی اگردرآخرین روزحیات زمین به دستت برسد، خواهی خواند.

بیا امشب به کوچه هایی که فردا میزبان قدمهای من و تو خواهند بود، سلام کنیم

بیا به یاد چشم هایی که در روزگارغم وغصه با ما گریسته اند، گل سرخی در باغچه روحمان بکاریم... 

 

 

 

 

...

آمدی آیا؟!!!!!!!!

 

 

 ...............................................................

 

انگار در خود گم و در تو پیدا بودم

آمدی آیا!...یا هنوز نه!...

یا هنوز باید روزها را به یادت رج بزنم

شب ها با رویایی از رویایی ترین تصویر ِ حضورت به خواب بروم

آمدی دیدم یا ندیدم آمدی آیا؟

یا هنوز نه...!

ترسم این است که در شیرینی ِ رویای خواب هایم غرق باشم و تو بیایی...

باز هم فقط تو را در خواب دیده باشم

ترسم این است که تنها یک لحظه غافل بمانم در بی خبری

و... تو بیایی

آن وقت نفهم تو را، نبینم تو را، یا شاید هم نشناسم تو را

وای بر من اگر تو بیایی و من نبینم تو را...

آمدی آیا...!

یا هنوز نه

انگار در خود گم و در تو پیدایم... 

 

 

 

          

مرگ ِ زندگی...

 

 

دمی می آید و  

 

         باز دمی می رود.... 

 

                    اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که 

 

  

           که نفس آدمی را می برد... 

 

 

 

 

سکوت...

سکوت
 

سکوت

سکوت
.

.

.

من کَر شده ام یا تو لال؟


...

قهرکردن...

 

 

 

 

 

 

 

قهرکردن یک‌جور ابزار است برای آدمی که فعلا نمی‌تواند ادامه دهد، حرف دارد ولی حرف‌زدنش نمی‌آید، شاید ترسیده باشد از بلندی ِ صدای کسی، 

شاید از این‌که چیزی بگوید اوضاع را بدتر کند

آن‌قدر که بعد نشود هیچ‌جور درستش کرد؛ جواب دارد، خوب و گزنده اش را هم حتی، 

 

شاید بلد نیست چطور می‌شود هم بغض کرد، هم گریست، هم حرف زد، هم منطق جملات را رعایت کرد و هم حرف دل را زد. 

 

 بلد نیست یک جور داد بزند که هم ناز کرده باشد، هم اخم کرده باشد، هم دل‌خوری از چشم‌هایش معلوم باشد، هم دوستت دارمش پیدا باشد. شاید ...


آدمی که قهر می‌کند، می‌داند که کلمه وقتی زخم شد و نشست درست کنار بغض دل‌گیر آدم، سخت بشود جبرانش کرد یا کم‌رنگش حتی، 

 

برای همین سکوت می‌کند و یک‌جایی برای خودش آرام

می‌گیرد، بی‌حرف، ترجیح می‌دهد که توی دلش حرف بزند، داد بکشد، حاضر جوابی هم بکند حتی، ولی آن بیرون کسی نشود.


آدم که قهر می‌کند یعنی دلش می‌خواهد فرصت بدهد به خودش و به آن دیگری که بعدتر کلماتی دیگر شاید پیدا کند که بشود مرهم این وقفه‌ی افتاده میان دوست‌داشتنش و حضورش.


آدمی که قهر می‌کند به یک خاک‌ریز، یک سنگر، یک سپر نیاز دارد که کمی آرام بگیرد، که کمی احساس امنیت کند، که دوباره بشود که چشم باز کند و بخندد و بگوید سلام.

 
اگر این‌ها نبود که صدایش را می‌انداخت پس ِ سرش، با هرچه بلد بود و نبود می‌گزید و می‌رفت.

 آدمی که بی‌صدا قهر می‌کند٬ می‌خواهد که بماند، که دوباره بخواهد، که دوباره خواسته شود وگرنه که رفتن را بلد است، 

 

خوب هم می‌داند که از کدام راه برود که پشت ِ سرش هیچ نماند، هیچ نبیند.



همین! 

 

تیتراژ نابرده رنج



آهنگ فـــــــــــــــــوق العاده زیبای نابرده رنج


با صدای احسان خواجه امیری

آهنگ ساز: علیرضا افکاری

شعر: روزبه بمانی









دانلود با لینک مستقیم


حجم 2.81 مگ



پ.ن : خیلی قشنگه این آهنگ. یه حس آشنایی داره. به آدم آرامش میده.... بالاخره کار احسانه دیگه




-----------------------------------------------------------------------------------------------------



برچسب ها: دانلود تیتراژ،نابرده رنج،احسان خواجه امیری،دانلود نابرده رنج